برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان سرگرد مغرور من pdf از هلیا محمدی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان هلیا محمدی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/پلیسی/تخیلی
خلاصه رمان سرگرد مغرور من
ی دختر شیطون و مغرور که سروان هست برای رفتن به مأموریت خارج از کشور
بخاطر شرطی که پسر عمه اش براش مـیذاره مجبور به ازدواج صوری با جناب سرگرد مـیشـه..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان حاملگی اجباری
قسمت اول رمان سرگرد مغرور من
امروز هم مثل روز هاي دیگـه غزل و مهسا رو از خـواب بیـدار کردم
االانم خـودم دارم آماده مـیشم ..امروز جلسه مهمي داشتیم دیشب سرهنگ
نادري زنگ زد گفت فردا ۳ نفرتـون حاضر باشیـد
من با غزل و مهسا از راهنمایي دوست هستم و با هم رشتـه افسري
خـوندیم
به بچه ها خبر دادم که مي رم تـو ماشین زود بیان که به جلسه برسیم .
۵ مـین بعد دوتاشون امدن و حرکت کردیم ..غزل =هلیا -بله +بنظرت
سرهنگ چرا گفتـه ۳ تامون باشیم -نمـیـدونم + واي خنگ خدا تـو چي
مـیـدوني دیشب که زنگ زد چیزي نگفت – نه بعدم غزل عزیزم من که
پیشگو نیستم که.. غزل دیگـه ساکت شـد و لبخند ژوکوند ي بهش تحویل
دادم که باعث حرص خـوردنش شـد .
رسیـدم و رفتیم تـو اتاق سرهنگ نادري سالم نظامي کردیم که سرهنگ
آشار کرد بشینیم .. سرهنگ نادري =بازم مأموریت دارین اما این دفعه
با ۳نفر دیگـه دوست دارم این مأموریت رو به نحواحسنت انجامش بدین
تا ي ربع دیگـه سه تا از سرگردامون مـیان براتـون مـیگم مأموریت شما
چیه .. بار از پنج دقـیقه در زده شـد
با بفرماي سرهنگ نادري سه تا پسر خـوش هیکل و از حق نگذریم
خـوشکل ??آومدن داخل که ماهم به براي سالم نظامي بلند شـدیم و بعد
با اجازه سرهنگ همه ي ما نشستیم که سرهنگ نادري ادامه داد
مـیـدونیـد که مأموریت مهمي در پي داریم که من از بهترین نیروهام
دارم …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید