برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تیمارم کن pdf از پفک نمکی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پفک نمکی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان تیمارم کن
بهرو بعد از اسباب کشی به خـونه ی قدیمـی تصمـیم به گشت و گذار در محله ی جدیـد مـیگیرد
اما مردِ مشکوکی از تـه کوچه نظرش را جلب مـیکند
رمان پیشنهادی:دانلود رمان به من تکیه کن پفک نمکی
قسمت اول رمان تیمارم کن
به كوچه ي خلوت كه برگ هاي نارنجي رنگ نماي زيبايي
بهش داده بودن نگـاه كردم نفس عميقي كشيدم
ريه هام پر از عطر پاييز شـدن ، با هر قدمم خش خش برگ ها تسكين دهنده
روح شكستـه ام ميشـدن قدم هام بعد از تصادفي كه نميدونم دليلش چي بود
سست و بي رمق شـده بودن موهاي خرمايي رنگم رو از روي صورتم
كنار زدم و به خـونه ي مرموز تـه كوچه نگـاهي انداختم
درخت هاي گردو بلند و تنومندي از داخل خـونه به كوچه سرك كشيده بودن
لبخندي زدم و به سمت شاخه هاي گردو رفتم
برگ هاي گردو حالم رو عوض ميكردن همزمان با دراز كردن
دستم به سمت شاخه ، در خـونه باز شـد
با استرس سرم رو چرخـوندم كه متـوجه چشم هاي سياه رنگي شـدم ر از قبل به
عقب برداشتم َ با ترس خـودم رو عقب كشيدم و قدمي سست ت دستي از
داخل خـونه به سمتم دراز شـد كه جيغ نسبتا بلندي كشيدم و به سمت خـونه دويدم
خم شـدم و سعي كردم نفسي تجديد كنم ،با بستـه شـدن در از جا پريدم و ايستادم
قلبم تـوي دهنم نبض گرفتـه بود و به راحتي صداي تپشش رو حس ميكردم
با صداي پيرزني از جا پريدم: _چيزي شـده مادر ؟
بي جون لب زدم : _نه ! به صورتم نگـاه كرد و با فضولي لب هاي چروكش رو تكون داد :
_تازه اومدي تـو اين ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید