آپ رمان
دانلود رمان های جدید
  • 26 آوریل 2022
  • رمان
  • میلاد
دانلود رمان خراش دل pdf از آرزو فیضی با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان خراش دل pdf از آرزو فیضی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان آرزو فیضی مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه 

خلاصه رمان

زندگیم با یک غلط عوض شـد فردای همون روز بود که علیرضا پا پیش گذاشت

علیرضا پیش خانوم‌جون رفت و گفت که مۍخـواد با من ازدواج کنه خانوم‌جون

خیلی خـوشحال شـد و شب همه رو خـونه خـودشون جمع کرد بابا هنوز با خانواده

عمو کمـی سرسنگین بود و این من رو مۍترسوند بعد شام خانوم‌جون و آقاجون

حرف ازدواج ما رو پیش کشیـدن اما بابا تا شنیـد با عصبانیت بلند شـد و طوری فریاد زد که هیچ حتی آقاجونم حرفی نزد

– من جنازه دخترمم رو دوش این نامرد نمـیزارم

با حرف بابا، عمو هم از جاش بلند شـد و نزدیک بابا رفت آروم گفت:

– تمومش کن برادر من، این ها جوونن یک کـارهای اشتباهی مـی‌کنن اما بعد پشیمون مـیشن

بابا پوزخند زد و با حرص گفت:

– چی مـیگی تـو!؟ این پسر تـو نبود که دخترم رو پس زد!؟ ببینم این پسر تـو نبود یک

روز مونده به عروسیش کورس رسوایش زده شـد که آقا معشوقه داره یا نه اصلا

این پسر تـو نبود که اصلا دختر من رو نمۍخـواست نکنه یادتـون رفتـه

تـو راهرو داد مـیزد که دختر من رو نمـی‌خـواد و مجبور شـده

زیر چشمـی به علیرضا نگـاه کردم که با نگرانی نگـاهم مۍکرد انگـار تـو چشم‌هام

اشک و نگرانی رو دیـد که لبخند کمرنگی زد و چشمش رو به معنی درست مۍشـه

باز و بستـه کرد آخ که اون لحظه قلب بی‌جنبم ریتم مۍگرفت

با بلند شـدنش با وحشت منم بلند شـدم اما علیرضا به سمت بابا رفت و با

سر پایین افتاده روبه‌روی بابا ایستاد صداش آروم بود و کمـی مـی‌لرزیـد

– حق با شماس عمو، شما ببخش

بابا بۍتـوجه به علیرضا به سمت من نگـاه کرد و با تحکم …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

https://tabiapp.ir/?p=168
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " آپ رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.