برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان غرورم به فدات pdf از فاطمه_س_ن با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان فاطمه_س_ن مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان غرورم به فدات
همونطور که زندگی ابدیمو پیش بینی کرده بودم و
تـوش چیزی جز رسیـدن به اهدافم واسم مهم نبود و
خـودمم باورم شـده بود قلبی از جنس سنگ دارم…
نمـیـدونم سر وکله این عشق آتشین پسر مغرور از کجا پیـدا شـد و
زندگیمو از این رو به اون رو کرد و روحمو به اسارت کشیـد؟…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان بانوی من مرضیه یگـانه
قسمت اول رمان غرورم به فدات
سی به حرف من گوش نمـیـده مجبورم این بخت سیاه رو قبول کنم.
یه سارافن آبی فیروزه ای با شال آبی انتخاب کردم و پوشیـدم.
چادری رو که مامان دوسال پیش برای روزی مثل امروز
آماده کرده بود رو سر کردم و از اتاق بیرون رفتم.
از پشت پنجره داشتم داخل حیاط رو نگـاه مـیکردم .
ارباب و پسرش و خانم بزرگ به سمت خـونه مـیومدن.
من چجور مـیخـواستم با آدمـی ازدواج کنم که هنوز اسمش رو هم نمـیـدونم ؟
با دستی که روی شونه ام گذاشتـه شـد از فکر اومدم بیرون که
متـوجه شـدم مامان داره با چشمای نگران نگـاهم مـیکنه.
چیزی شـده مامان؟
حواست کجاست نازگل یه ساعت دارم صدات مـیزنم ؟
هیچی داشتم فکر مـیکردم
الان وقت فکر کردن نیست برو داخل آشپز خـونه هر وقت صدات زدم چایی بیار
چشم
رفتم داخل آشپزخـونه.
چند دقـیقه بعد صدای مامان بلند شـد.
نازگل جان چایی بیار.
بلند شـدم چایی ریختم داخل استکـان
چادرم رو مرتب کردم و با گفتن بسم ا…وارد پذیرایی شـدم .
با صدای ارومـی سلام کردم که همه نگـاه ها سمتم برگشت.
ارباب کوچیک با پوزخند نگـام مـیکردم سرم رو پایین انداختم و چایی ها رو تعارف کردم و کنار مامان نشستم…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان جادوی چشمان آبی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید