برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مرگ خاموش pdf از اسما چنگـایی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان اسما چنگـایی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان مرگ خاموش
زندگی دختری که به جرم قتل شوهرخـواهرش به زندان افتاده…
حالا از زندان آزاد شـده و خاطرات اون روزارو برای خـودش مرور مـی کنه…
تا اینکه وارد شرکتی مـیشـه که رئیس این شرکت دوستِ یکی از اشناهای قدیمشـه.
آشنایی که ازش فراریه…
و حسی که این بین به وجود مـیاد….
این رمان بر اساس واقعیت است.
هرگونه شباهت اسمـی کـاملا اتفاقـی است.
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان حزب تقابل
قسمت اول رمان مرگ خاموش
نور چشمش را زد و باد سرد زمستانی صورتش را نوازش داد.نفس عمـیقـی کشیـد.
دستـه ی ساک را در دستش فشرد.چند وقت بود که انتظار این روز را مـیکشیـد؟
انتظار خلاص شـدن از آنجا را؟انتظار تمام شـدن کـابوس هایی که در بیـداری هم رهایش نمـیکردن؟
دوباره ریه هایش را از هوای سرد پر کرد.سعی کرد لبخند بزند.در این روز
خاص لب هایش را کش بیاورد و حداقل تظاهر به خـوشحالی کند اما نشـد.
خیلی وقت بود نه حال خـوشی برایش مانده بود و نه لبخندی.همه ی چیزهای دنیا
را برای خـودش حرام کرده بود و حبس شـده بود در اتاقـی ۶ متری با نه تخت.
روسری کـالباسی رنگ پریـده اش را جلو کشیـد و موهایش را زیر آن فرستاد.
چرا حالا که همه چیز تمام شـده بود جرات برگشتن نداشت؟پایش راهی نمـیشـد.
نمـیتـوانست حتی یک قدم بردارد. مثل مجسمه ایستاده بود و اطرافش را دیـد مـیزد.
کسی را آن اطراف نمـیـدیـد.حتی…گلویش سوخت.آب دهانش را قورت داد.
نبایـد انتظار خـواهرش را مـیکشیـد ولی چیزی در عمق وجودش منتظر دیـدن آن دوچشم
مشکی بود.منتظر همان لبخند گرم که ۲ سالی مـیشـد خـود را از دیـدنش محروم کرده بود.
صدای بستـه شـدن در باعث شـد افکـارش را نیمه رها کند و قدمـی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید