برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مهره ی سوختـه pdf از مـیم با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مـیم مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/انتقامـی
خلاصه رمان مهره ی سوختـه
تـهمتی به سنگین اشک های یک دختر
ب قـیمت آوراگی یک نفس …
تـهمتی به درد آوریِ جان کـاه ِشب بیـداری ها
ب قـیمت سیاه شـدن های شش ها…
تـهمتی ب همخـوابگی با مردی …
همخـوابگی در عین حال متاهل بودن …
همخـوابگی که نه درست بود نه حقـیقت
شـد بلای جان دخترکی که راهی غربتش کرد …
غربتی که سنگش کرد و بعد چندین سال راهی انتقام به مـیان مردمان دهن بین خـود کرد..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان شمـیم اردیبهشت
قسمت اول رمان مهره ی سوختـه
در نیمه باز را هل دادو وارد خانه شـد بوي سیگـار به
مشامش خـورد،از حرص دندانهایش را روي هم
فشار داد چشمانش را دورسالن چرخاند،دختري را دیـد
که روي مبل دراز کشیـده و سیگـاري در مـیان
دستان ظریفش گرفتـه بود،کمـی آنطرف تر پسر مستی
را که به سقف خیره بود، دیـد به قدمهایش
سرعت بخشیـد و نزدیک دخترك شـد و باصدایی بم گفت:
ینجوري مـیخـواستی خـودتـو آماده کنی؟!
دخترك نگـاه بی تفاوتش را به سمت او چرخاندو گفت:
اووه مستربابک تشریف فرما شـدن
بابک از خشم دستش را مشت کردو گفت:
نشستی بااین بی شرف مست کردي که چی بشـه؟
فکر مـیکنی اینجوري مشکلات حل مـیشن؟!
نیما گیجو منگ گفت:
منظورت از بیشرف من که نیستم هستم؟
بابک نیشخندي زد وگفت:
چرا اتفاقا باخـودتم!
نیما لبخندي زدو گفت:
تاکی مـیخـواي اداي قهرمان هارو دربیاري؟!بسه دیگـه اه
بابک فقط نگـاهش کرد، نگـاهی پر از خشم
محیا سعی کرد از جایش بلند شود ولی سرگیجه
امانش را بریـده بود سیگـارش را درزیرسیگـاري
خاموش کرد و زیرلب گفت:
لعنت به این زندگی
بابک دست محیارا گرفت و بلندش کرد و گفت:
برو یه دوش بگیر بعدش که این مستی از ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید